آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
سایت انجمن نمایش: برای روز جهانی تئاتر سال در ۲۰۱۶ میلادی "آناتولی واسیلیو" پیام داده است. او پیامش را این گونه اغاز کرده است: آیا ما به تئاتر نیاز داریم؟ این سوالی است که هزاران حرفهای ناامید از تئاتر و میلیونها مردم خسته از آن، از خود میپرسند. برای چه به آن نیاز داریم؟
وی پیامش را این گونه ادامه داده است:
در دورانی که صحنه در مقایسه با میادین شهر و اماکن عمومی که تراژدیهای واقعی و اصیل در آنها در جریان است، بدینسان ناچیز و بیاهمیت به نظر میرسد.
تئاتر برای ما چیست؟ بالکنهای مطلا، مبلهای مخملین، کولیسهای سرخ، صداهای پرطنین، -و یا بالعکس، چیزی که به ظاهر ممکن است به کلی متفاوت به نظر برسد:
"بلکباکس"هایی آغشته به گل و خون، با تودهای از بدنهای عریان و خشمگین درون آن. چه میتواند به ما بگوید؟ همه چیز!
تئاتر میتواند همه چیز را به ما بگوید. اینکه چگونه خدایان در آسمانها سکنی گزیدهاند و زندانیان در سیاه چالهای فراموش شده جان میبازند، چگونه شعلهی شهوت زبانه میکشد و عشق نابود میشود، چگونه در جهان به انسانهای خوب نیازی نیست و "فریب" فرمانروایی میکند!
چگونه مردم در آپارتمانها زندگی میکنند در حالیکه کودکان در اردوگاههای پناهندگان میپژمرند و وادار میشوند تا به بیابان بازگردند و از عزیزان خود جدا شوند؛ تئاتر از همهی اینها میتواند سخن بگوید.
تئاتر همیشه بوده و خواهد بود.
و اکنون، در این پنجاه یا هفتاد سال اخیر، به طور مشخص مورد نیاز است. زیرا از میان تمام هنرهای دیگر، تنها تئاتر است که دهان به دهان، چشم به چشم، دست به دست و بدن به بدن منتقل میشود. نیازی به واسطه میان انسانها ندارد.
تئاتر روشنترین وجه روشنایی است، و به شرق یا غرب یا شمال یا جنوب تعلق ندارد. نه، تئاتر خود منشاء نور است که از چهارگوشهی جهان میتابد و برای همگان قابل شناسایی است، چه با رویکرد دوستانه و چه خصمانه.
و ما همواره به تئاتری که متفاوت باقی میماند نیاز داریم، ما به اشکال گوناگونی از تئاتر نیاز داریم. و از میان تمامی اشکال و شیوههای ممکن تئاتر، بیش از همه شکل باستانی آن.
شیوههای تئاترهای آیینی نمیبایست در تضاد با «تئاتر ملتهای متمدن» قرار گیرد.
فرهنگ سکولار امروزه هرچه بیشتر تضعیف میشود و به اصطلاح «اطلاعات فرهنگی» اندک اندک جایگزین هویتهای واقعی موجود شده و آنها را از میدان به در میکند، همچنان که امید ما را برای دیدار آنها.
اما اکنون میتوان به وضوح دید:
تئاتر درهایش را باز میکند. پذیرش آزاد برای هر کس و همه کس. لعنت به گجتها و کامپیوترها!
به تئاتر بروید، تمامی ردیفها را در سالنها و بالکنهای تئاتر پر کنید، به کلمات گوش فرادهید و به تصاویر زنده نگاه کنید! -این تئاتر است که روبروی شماست، از آن غفلت نکنید و هیچ فرصتی برای شرکت در آن را از دست ندهید- شاید ارزشمندترین فرصتی که در زندگیهای بیهوده و شتابزدهمان در آن مشترک هستیم باشد. ما به همهی گونههای تئاتر نیاز داریم.
تنها یک تئاتر است که به یقین مورد نیاز هیچکس نیست- تئاتر بازیهای سیاسی، تئاتر سیاستزده، تئاتر سیاستمداران، تئاتر بیهودهی سیاست.
آنچه ما یقیناً نیاز نداریم تئاتر وحشت روزمره است - چه فردی و چه جمعی، آنچه ما نیاز نداریم تئاتر اجساد و خون در خیابانها و میدانها، در پایتختها و شهرستانهاست،
تئاتری ساختگی از درگیری خصمانه میان مذاهب و اقوام…
(ترجمهی "شیرین میرزانژاد" از متن انگلیسی برای گروه تئاتر اگزیت)
باید گفت که از نشانه های بارز مدیریت جوامع رو به پیشرفت و مترقی، توجه و حمایت از هنر و هنرمندان به خصوص عرصه نمایش است. آموزش نمایش و توجه به تئاتر از آنجا عامل ارتقاء فرهنگ این جوامع به شمار میرود که نخستین تشکل اجتماعی بشری و یک ضرورت غیر قابل انکار برای انسان معاصر بهشمار میرود که هم از دید روانی، نقش تعدیل روانی جامعه، و هم از لحاظ تعلیمی و تربیتی نقشی به سزا در تعیین هنجارها و ناهنجاریهای اجتماع ایفا میکند. گواه بر این مدعا، تاثیر غیر قابل انکاری که چهرههای شاخص هنری بر تحولات اجتماعی و سیاسی جوامع مختلف در طول تاریخ داشتهاند...
تمرین دموکراسی با ریاضت اقتصادی
وقتی تئاتر کار میکنیم عقاید و آرایمان را مبادله میکنیم چون هنر نمایشی یک کار جمعی است و فرد محور نیست. “داشتن چنین نگرشی به تئاتر از سوی مسئولین فرهنگی و سیاستمداران کلان کشور و یا حداقل درک این نگرش، تعیین کننده شرایط حاکم بر فضای تئاتر و به تبع آن اوضاع فرهنگی جامعه است. در واقع ناشناخته ماندن ارزش و جایگاه تئاتر در کشور تنها به عدم حمایت مالی منحصر نمیشود و عدم حمایت معنوی به این هنر، بر مظلومیت آن افزوده. گذشته از حمایتهای ویژه مالی در بخشهای دیگر – مانند ورزش – در سالهای اخیر بارها شاهد بودهایم که عالیترین مقامات اجرایی کشور برای حمایت معنوی از ورزشکاران در ورزشگاهها حضور پیدا کردهاند، اما این حمایت هرگز شامل سالنهای نمایش و هنرمندان تئاتر نشده است. با این حال مسئله توجه وبازنگری به «آموزش تئاتر» موضوعیست که از دغدغههای اصلی این روزهای جامعه تئاتری ما میباشد.
«کشف استعداد» کافی نیست
در دهههای اخیر هم که در نبود سیستم آموزشی مدون و مناسب برای هنر نمایش، «استعداد ذاتی» تنها لازمه هنر نمایش دانسته میشد، تنها چشم به ظهور استعدادهای ناشناختهای دوخته بودیم که هرزگاه از گوشه و کناری، بر اساس تواناییهای خود، سربرمیآوردند و مدتی در متن توجهات قرار میگرفتند و باز به کنج فراموشی سپرده میشدند. اما امروز بر همگان واضح شده، نمایش هنری است که علاوه بر استعداد ذاتی، به توسعه مهارتها و پرورش تواناییها نیازمند است. برنامه ریزی برای پرورش استعدادهای هنری، بسیار مهم تر از کشف استعداد هاست. تنها شناسایی استعداد ها کافی نیست چون اگر این استعداد ها رها شوند به جایی نخواهیم رسید، بنابراین برنامه ریزی برای پروش استعدادها بسیار ضروری تر است. به عبارت دیگر، نهال استعداد ذاتی، با پرورش و هدایت درست به بار هنرمند بودن می نشیند. بنابراین کسب مهارت و توانایی در حوزه نمایش، و گستره و عمق اطلاعات مربوط به آن ایجاب میکند که به امر «آموزش» این هنر، توجه ویژهای معطوف گردد.
مشکل اصلی بعد از آموزش شروع میشود
تعدد دانشکدههای تئاتری و متقاضیان این رشته، بسیاری از این دانشجویان وقتی وارد دانشکده تئاتر میشوند تازه با رشته تئاتر آشنا میشوند و میخواهند این حرفه را آغاز کنند که به نظر این زمان بسیار دیر است. این روند سبب میشود وقت زیادی از اساتید صرف آموزش اطلاعات از پیش مشخص و طبقه بندی شده به دانشجویان میشود و کمتر فرصت مطالعه و عمق بخشیدن به دانش خود و نیز پژوهش و تولید مطالب جدید را می یابند و طبیعتا با این شرایط دانشگاهها تنها با هدف تولید فارغ التحصیل به فعالیت خود ادامه میدهند. در حالی که، روح آموزشهای دانشگاهی بایستی آوانگارد و معطوف به هدایت دانشجویان به سمت جستوجو و یافتن دانش باشد. همین موضوع باعث شده تا مواد درسی رشته نمایش در دانشگاهها که سالها قبل تهیه شده، متناسب با نیازها و تحولات زمان تغییر نکند و شرح درسها نیز ناقص و قدیمی بماند. شاید به همین دلیل است که همین شرح درسهای ناقص نیز اغلب به صورت سلیقهای اجرا میشود. اگرچه آموزش دانشگاهی رشته تئاتر در قالب یک دپارتمان دانشگاهی کامل سابقهای حداقل چهل ساله دارد، اما هرگز برنامه و سیاست مشخص و مدونی در زمینه آموزش تئاتر و مهمتر از آن انتخاب و آموزش واحدهای درسی مناسب وجود نداشته است.
به دنبال مراکزی که وجود ندارند!
از اقداماتی که برای مقابله با این معضل انجام گرفته، تاسیس مدارس و هنرستانهای تئاتر و نمایش است. طبیعتا برای دستیابی به یک سیستم آموزشی صحیح و پیشرفته قبل از دانشکده های تئاتر نیازمند هنرستانها و مدارس این رشته هستیم که در همه جای دنیا هم دارای اهمیت ویژه ای هستند. ایجاد و فعالیت مدارس و هنرستان های تئاتر و آموزش از سنین پایین تر باعث ایجاد سیستم آموزشی صحیح میشود و نحوه تدریس تئاتر در دانشگاهها را هم تغییر خواهد داد. در حال حاظر فعالیتی که در دانشگاهها صورت می گیرد همان است که باید در مدارس تئاتر انجام شود. پس اول باید هنرستانها فعال باشند تا بتوانیم رشد و توسعه را در دانشگاهها شاهد باشیم. اما اینگونه که پیداست هنوز مدارس و هنرستانهای تئاتر نیز ضرورت و جایگاه واقعی خود را نیافتهاند و آموزش تئاتر و مراکز آموزشی تئاتر که در گذشته در بسیاری از شهرها پایه گذاری شد، در حال حاضر تقریبا به تعطیلی کشیده شده و بیش از ۵ درصد آن ها باقی نمانده است. در صورتی که این مراکز آموزش با راه انداختن کارگاه های بازیگری و اتودکردن کارگردانی، محلی برای آموزش جدی تر تئاتر بود. تئاتر در هر سطحی است به این مراکز آموزش نیاز دارد. برای پرورش بازیگر به معلم و مربی نیاز دارد. به هر حال نمی شود که آموزش را دست کم گرفت و آن وقت انتظار رشد و توسعه تئاتر را نیز داشته باشیم.” در نهایت جوانانی که مشتاقانه خواهان فعالیت در عرصه تئاتر هستند و با مشکلات عدیدهای از قبیل کم توجهی، نبود امکانات آموزشی مناسب و … دست و پنجه نرم میکنند، خودآموزی از طریق مطالعه و ممارست را پیشنهاد میکنند.
در جستجوی آینده روشن
متاسفانه گویا جایگاه تئاتر در بهبود سلامت روانی دانشآموزان، رشد خلاقیت فردی و اجتماعی و همچنین مفرح ساختن فضای مدارس، بر مسئولان آموزش و پرورش کشور پوشیده است و معمولا به این هنر به عنوان یک سرگرمی و تفریح، و یک فعالیت فوق برنامه نگاه می کنند؛ که در مقابلِ تمام مذاکرات و سمینارهایی بزرگان، پیشکسوتان و متخصصین این رشته با موضوع جایگاه آموزش تئاتر در مدارس انجام دادهاند، سکوت کرده است و تا به حال حرکتی در این زمینه صورت گرفته است. این در حالیست که یکی از سیاستهای کلی که رهبر معظم انقلاب، در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی “ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش کشور” به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ کردند: “رشد و شکوفایی ذوق و استعدادهای فرهنگی و هنری و تقویت روحیه نشاط و شادابی در دانش آموزان” میباشد. نهادهای آموزش عمومی و خصوصا وزارت آموزش و پرورش نیز میتوانند و لازم است که در تخصص آفرینی و تربیت نسلی از هنرمندان آینده موثر باشند. مکانهای آموزشی و مدارس فضایی هستند که کودکان و نوجوانان بیشترین زمان خود را در آنجا صرف میکنند و تئاتر میتواند با ورود به سبد آموزشی مدارس کمک شایانی در بالا بردن سطح گیرایی ذهن دانشآموزان نسبت به مفاهیم درسی و آموزشی داشته باشد. واضح است که غیر از عوامل درون آموزشی بایستی نقش عوامل برون از حیطه آموزش ولی مرتبط با آن را نیز در نظر گرفت؛ مسائل مهمی مثل وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان و تامین امنیت شغلی دانشآموختگان تئاتر که بیانگیزگی دانشجویان و در نتیجه افت کیفی آموزشها را در پی دارد. بررسی سیستم آموزشی بدون در نظر گرفتن ملاحظات کاربردی تحصیلات دانشگاهی در نظام تولید و مصرف غیر ممکن است. چشمانداز اشتغال در هر زمینهای یکی از مهمترین عوامل ارتقاء آموزشها – خصوصا از نظر ایجاد انگیزه در دانشجویان – محسوب میشود. چرا که محدویت فرصتهای شغلی موجب میشود دانشجویان، آینده روشنی پیش روی خود نبینند و به این جهت انگیزه و رغبتی برای دنبال کردن جدی آموزشها از خود نشان ندهند. البته این اثبات شده که محدودیتها مانع ادامه حیات هنر نمایش نخواهد شد، همانگونه که در طول تاریخ با همه دشواریها، این مسیر پیموده شده اما اگر میخواهیم از ارزش و برکات آن بهرهمند شویم، باید نگاهمان را به این هنر والا تغییر دهیم.
کارگردان نمایش خداحافظ عشق من در آخرین روزهای آماده سازی این نمایش گفت : خوشبختانه در اتودهای نهایی این نمایش به نتایج خوبی دست یافتیم و در آخرین بررسی دبیرخانه جشنواره جهت حضور در جشنواره استانی اعلام آمادگی کردیم ...
اما تا پایان تمرینات راه درازی در پیش داریم و هنوز نتایجی که خواستگاه درونی من باشد حاصل نگردیده است . این چهارمین باری است که متن بازنویسی می شود و بازیگران نمایش نیز از سه ماه پیش کارهای مقدماتی را انجام داده اند و آماده تغییرات نهایی می باشند . هدف، اجرایی متفاوت و خلاقیت جدیدی در جهت ارائه کاری ناب است. بنابراین امیدواریم با کمک کارشناسان و مشاوران دلسوزی که پا به پای ما آمدند کار خوبی از آب درآید . اگر کار به نتیجه رسید اوایل شهریور ماه اجرای عموم خود را خواهد رفت و هماهنگی های لازم با انجمن نمایش میبد و اداره ارشاد صورت خواهد گرفت . در غیر این صورت قبل از بازبینی انصراف خواهم داد .
اجرای مجدد و باز تولید آثار موفق نمایشی سالهای گذشته توسط بسیاری از کارگردانهای تئاتر در ماههای اخیر، از جمله اتفاقهای خوبی است که تئاتریها میتوانند با سرمایهگذاری بیشتر و جدی گرفتن بیش از پیش آن، به زنده شدن مقوله مهم رپرتوار در تئاتر ایران به صورت منسجم امیدوار باشند...
اهالی تئاتری میتوانند هر یک به اندازه توان خود با ارایه راهکارهای عملی و اجرایی سهمی در حل مشکلات هنر نمایش داشته باشند. در همین راستا، چند تن از کارگردانان شناخته شده و صاحبسبک تئاتر با تاکید بر اهمیت باز تولید آثار موفق نمایشی و احیاء مقوله تقریبا فراموش شده رپرتوار در تئاتر، و بازتولید آثار خود به مرور ، توانستند فرآیند رپرتوار را که به عقیده بسیاری برای گروههای نمایشی همچون واکسن ماندگاری عمل میکند را به گونهای در بین فعالان عرصه تئاتر جا انداخته تا جاییکه حتی کارگردانانی که زمانی به بهانه کم بودن تعداد سالنهای نمایش از مخالفان سرسخت باز تولید آثار نمایشی بودند، امروز خود دست به بازتولید آثار نمایشی موفق خود میزنند.
البته در این سالها فعالیتهای مقطعی و کوتاه مدتی در این زمینه شده مانند برگزاری نخستین رپرتوار نمایشنامهخوانی و اجراخوانی "سوگنامهها و سوگچامهها" در تماشاخانه ماه حوزه هنری، برگزاری رپرتوار تئاتر کودک و نوجوان در تهران، برگزاری رپرتوار اجراهای برگزیده تئاتر دانشگاهی در تالار مولوی، برگزاری جشنواره رپرتوار تئاتر خیابانی، رپرتوار تئاتر شورایی با اجرای هشت نمایش خیابانی به همت خانه تئاتر دانشگاهی، جشنواره رپرتوار مركز هنرهای نمایشی صدا، رپرتوار تئاتر مقاومت، رپرتوار نمایشنامه خوانی تالار حافظ، رپرتوآر مونولوگهای گروه تئاتر لیو در تئاتر شهر و... انجام شده است اما آنچه بر کسی پوشیده نیست، اما در این میان سهم بهروز غریبپور، محمد یعقوبی و کوروش نریمانی بیش از دیگران است.
رپرتوار اپراهای عروسکی "مولوی"، "لیلی و مجنون" و "حافظ" در تالار فردوسی توسط بهروز غریب پور، باز تولید نمایشهای "زمستان 66"، "خشکسالی و دروغ" توسط محمد یعقوبی، باز تولید نمایشهای "دن کامیلو" و "جن گیر" توسط کوروش نریمانی و اجرای مجدد نمایشهای "دو لیتر در دو لیتر صلح" حمیدرضا آذرنگ، "نویسنده مرده است" آرش عباسی، "شکلک" کیومث مرادی، "فاوست" حمیدرضا نعیمی و... والبته موفقیت تمام این باز تولیدها در جذب مخاطب دلیل دیگری است که تئاتریها باید از آن به بهترین شکل بهره ببرند.
رپرتوار؛ نانی که دور ریز ندارد
بهروز غریبپور، نمایشنامهنویس و کارگردان مطرح تئاتر، که مدتی است رپرتورار سه اپرای عروسکی "مولوی"، "حافظ" و "لیلی و مجنون" خود را در تالار فردوسی اجرا میکند، معتقد است؛ اجرای رپرتوار مانند تولد فرزندان من است و رپرتوار برای من مانند یك عیدی و جشن بزرگ است.
غریبپور با تعریف واژه رپرتوار و این كه چه تاثیراتی را میتواند بر بدنه تئاتر كشور بگذارد، گفت: رپرتوار یك پدیده جهانی است و در ارتباط با گروههای حرفهای شكل میگیرد و در واقع به معنی تكرار تولیدات بر اساس مقتضیات و استقبال تماشاگران است به خصوص در تولید آثاری كه قابلیت ارائه در طول زمانهای طولانی را داشته باشد. به همین دلیل در جدول زمانی اپراها بخش زیادی به رپرتوآر اختصاص دارد و این موضوع باعث میشود كه آثار تئاتری به صورت مقطعی تولید نشوند.
سرپرست گروه تئاتر عروسكی آران ادامه داد: دنیای سرمایهداری این پدیده را به صنعت - هنر تبدیل كرده است و هیچ اثری تولید نمیشود مگر اینكه افراد بیشتری آن را ببینند و سرمایه آن باز گردد اما در كشور ما معمولا میلیونها تومان برای تولید لباس آثار نمایشی هزینه میشود كه به دلیل عدم تكرار از بین میرود.
او در اینباره تصریح کرد: مسئله مهم در رپرتوار این است كه رپرتوار اول باید پدیدآورنده یك گروه ثابت باشد و بعد باید محل تمرین ثابتی داشته باشد و در مرحله بعد انتخاب آثاری است كه قابل تكرار باشد. نكته بعدی در خصوص رپرتوار این است كه اجرای آثار بر اساس تقاضا در شهر، كشور و یا سایر كشورها باشد و مسئله بعدی برقراری طول نمایش است كه یك عده تقاضا وجود داشته باشد تا نمایش را در آن شهر و یا كشور خودمان نشان دهیم و این باعث میشود ظرفیتهای تئاتری كشور نمایان شود.
کارگردان نمایش "بینوایان"، رپرتوار را نانی توصیف کرد که دور ریز ندارد و افزود: تربیت نیرو، تربیت مخاطب، از بین نرفتن بودجهای که برای اثر سرمایهگذاری شده و در واقع رشد کمی و کیفی آن اثر، از فواید رپرتوار است.
غریبپور گفت: وقتی یک اثر توسط کارگردانی در شرایطی کار میشود، با رپرتوار شروع میکند به ادامه حیات و میتواند ضعفهاش از بین ببرد و قدرت پیدا کند. وقتی هنرمند نمایشی را برای اجرای کوتاه مدت تولید کند، قوام و دوام ندارد؛ مثل سرکه و میوه یا هر چیزی که نیازمند زمان است که به نقطه و زمان پختگی برسد. بنابراین یک اثر وقتی در طولانیمدت اجرا میشود، نیروهایش حرفهایتر میشوند، کارگردان تسلط بیشتری پیدا میکند، مخاطب تربیت میشود و اثری را که ممکن بود شش سال پیش نفهمد، اکنون به خوبی متوجه میشود. بنابراین رشد درون گروهی، رشد مخاطب و دور نریختن بودجهای که برای کار شده، سه امتیاز اصلی رپرتوار است.
شایستهسالاری؛ نتیجه حداقلی رپرتوار
محمد یعقوبی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر بعد از بازتولید موفق "زمستان66" و "خشکسالی و دروغ" این روزها مشغول تمرین نمایش "دل سگ" است تا بعد از 14 سال آن را تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد، او درباره رپرتوار و اهمیت وجود آن برای ادامه حیات تئاتر گفت: تئاتر برخلاف سینما یک هنر تکثیرشونده نیست. شما فیلمی میسازید و آن فیلم همیشه هست. تکثیر میشود. جز در موارد استثنایی دیگر نیازی به ساخت دوباره آن نیست. ولی وقتی تئاتری اجرا میشود و جایش را به تئاتری دیگر میدهد دیگر آن تئاتر وجود ندارد، فیلمی هم که از آن میماند بیشتر یک سند است، خود تئاتر نیست، تصویر تئاتر است چون تئاتر هنری زنده است. بنابراین اهمیت رپرتوار این است که وقتی نمایشی ارزش بازتولید دارد با اجرای دوبارهی آن این امکان را فراهم میکنیم که نسلهای مختلف هم آن را ببینند و برای همین است که عموم افراد یا دستکم هر کس که اندکی با تئاتر آشنا باشد نمایشنامهی "داییوانیا" یا "هملت" را میشناسد چون این متنها بارها توسط افراد مختلف اجرا شدهاند. اتفاقا زمانی که من بازتولید کارهایم را شروع کردم مخالفانم دو دسته بودند، برخی با هرگونه بازتولید مخالف بودند برخی میگفتند اگر کسی دیگر کارهایم را کارگردانی کند اشکال ندارد. نظر دسته دوم مضحکتر از نظر دسته اول بود. این به خودم مربوط است که بخواهم خودم دوباره نمایشنامههایم را اجرا کنم یا بدهم به دیگری. وقتی میبینم کارم هنوز میتواند تماشاگر را به سالن بکشاند چرا باید منتظر بنشینم تا شاید یکی پیدا شود و بخواهد نمایشنامههایم را اجرا کند؟ در ضمن تا اهمیت بازتولید نمایشنامههای ایرانی را جا نیندازیم مطمئن نیستم هرگز دیگران سراغ اجرای دوباره نمایشنامهها ایرانی بروند. وگرنه تا پیش از این بازتولید به رفتاری جاافتاده در تئاتر ما تبدیل شده بود.
او در اینباره افزود: کاری که رپرتوار میکند بازتولید آثار ماندگار نمایشی برای کسانی است که آن را ندیدهاند یا میخواهند دوباره و چندباره ببینند. گرچه هنوز حتی هواداران بازتولید موافق اجرای دوبارهی آثار هر پنج سال یا ده سال یکبار هستند ولی به گمان من اگر نمایشی قابلیت این را داشته باشد که هر سال اجرا شود چرا اجرا نشود؟ فقط به این دلیل که سالن کم داریم؟ دلیل خوبی نیست. بهعنوان نمونه، همیشه گفتم بازهم میگویم که من مطمئنم نمایشنامهی "مرگ یزدگرد" و یا "ندبه" بهرام بیضایی حتی اگر هر سال اجرا شود باز تماشاگر دارد، پس باید هر سال اجرا شود. میدانید که برخی دشمن باید و نباید هستند و من در حرفم واژهی باید را به کار بردم. البته که منظورم این نیست آدمها وادار شوند "مرگ یزدگرد" یا "ندبه" را کار کنند. ولی باید بله باید این آزادی و اختیار برای کارگردانان فراهم باشد که اگر خواستند هر سال "مرگ یزدگرد" کار کنند نگران نباشند که چون فلان کارگردان سال پیشتر آن را کارکرده است کسی آن را نخواهند دید و شنید. بنابراین در پسِ پشت حرف من دربارهی مقوله رپرتوار این نکته وجود دارد که آثاری هستند که چه برخی خوششان بیاید چه بدشان بیاید میراث ادبیات نمایشی ایران هستند و اگر تاکنون جایی برای شناسایی و حفاظت از این میراث وجود نداشته و هنوز هم ندارد پس این خود هنرمندان هستند که باید با بازتولید آنها به داد این میراث برسند. این نکته را هم اضافه کنم که رپرتوار صرفنظر از توجهی که در آن به میراث ادبیات نمایشی ایران میشود باعث حرفهایتر شدن تئاتر و نمایشنامهنویسی هم میشود. نمایشنامهنویس میتواند با این اعتماد بنویسد که اگر نمایشنامهاش ارزشمند باشد بارها و بارها اجرا خواهد شد. کارگردان نمایشنامهای را برای اجرا انتخاب میکند که ارزش بارها و بارها دیدهشدن داشته باشد و بهگونهای کارگردانی میکند که ارزش اجراهای فراوان آن محرز شود. بازیگران با این امید بازی میکنند که اگر کارشان دیدنی باشد روزها و شاید سالها اجراش خواهند کرد. از هر بازیگری که سرش به تنش بیارزد اگر بپرسید خواهد گفت سی روز اجرا برای اینکه بتواند نقش را از آن خود کند کم است. بازیگر در طی روزهای فراوان اجرا و در ارتباط با تماشاگر تازه میفهمد چه کرده است. به گمانم پل اسکافیلد بود که در نقش "سرتامس مور" در نمایش "مردی برای تمام فصول" سالها در تئاتر بازی کرد و سرانجام در فیلم زینهمان از همین نمایش بازی کرد و جایزهی اسکار گرفت. شک ندارم جایزهاش را مدیون مهارتش در آن نقش بود و مهارتش حاصل بارها و سالها بازی در آن نمایش بود. هر کشور دیگری که ما چشم به تئاترشان داریم و فکر میکنیم که تئاترشان حرفهای است حتما رپرتوار به صورت جدی در آنجا وجود دارد. و حالا بازتولید نمایشنامههای ایرانی باعث از بین رفتن ترس تاریخی کارگردانهای ایرانی از توان بِالقوهی نمایشنامههای ایرانی برای باز اجرا خواهد شد. اگر این روند بازتولید نمایشهای ایرانی که در آغاز راه است ادامه پیدا کند، من مطمئنم که کارگردانهای فرنگیکار ما هم متوجه قابلیت متنهای ایرانی برای اجرای مجدد آنها میشوند. حتی ممکن است بعضی بگویند که این بازتولید در حال حاضر مُد شده، که من میگویم چه خوب که مد شده. هر چه که مد شود لزوما بد نیست. این مُد به نفع تئاتر ایران است.
یعقوبی رپرتوار را راهی برای عزت نفس تئاتر ایران، برای احیای غرور ملی و تئاتر ایرانی دانست و گفت: نتیجه حداقلی رپرتوار، شایستهسالاری در بخش نمایشنامههای ایرانی است.
رپرتوار؛ نشانگر سیر تکاملی و خلاقیت گروههای تئاتری
کورش نریمانی، نمایشنامهنویس و کارگردان نیز که بازتولید موفق نمایشهای "جنگیر" و "دن کامیلو" را در کارنامه هنری خود دارد؛ با رد این ادعا که بعضی باز تولید را دلیل بر عدم توانایی اثر جدید میدانند، گفت: رپرتوار در دنیا رایج است مانند یک نمایشگاه سالانه و به این دلیل برگزار میشود که تئاتر تکرار شدنی نیست اما تماشاگران آن مدام در حال بیشتر شدن هستند؛ یعنی همیشه نسل جدیدی به تماشاگران اضافه میشوند که آثار قبلی را ندیدهاند پس اگر یک گروه تئاتری موفق باشد نیاز دارد تا بر کارهای قدیمیاش سرمایهگذاری و با رویکردی تازه با تماشاگران جدید و حتی قدیمیاش ارتباط برقرار کند. رپرتوار میتواند نشانگر سیر تکاملی و خلاقیت یک گروه باشد.
نریمانی عدم شناخت مدیران از مقوله رپرتوار را یکی از مشکلات پیش روی تئاتریها دانست و گفت: مشکل اینجاست که مدیران ما مدام در حال تغییر هستند و همینکه کمی با تئاتر آشنا میشوند، تغییر میکنند. در این وضعیت نهتنها رپرتوار که هر واژه دیگری در تئاتر معنا و مفهوم خود را از دست میدهد. به هر حال رپرتوار راهی است تا یک گروه همواره روی صحنه و منسجم باشد. چون تئاتر برخلاف سینما میراست در همه جای دنیا که سالنهای خصوصی وجود دارد، مدیران سالن از آثار پرتماشاگر استقبال میکنند چون برایشان درآمد دارد. رپرتوار راهکاری برای اجرای دوباره نمایشهای پرمخاطب است.
پنجاه و دو سال است که روز هفتم فرودین ماه برابر با 27 ماه مارس، به عنوان روز جهانی تئاتر در سراسر جهان جشن گرفته می شود و پیام سالانه این روز هر سال توسط یکی از صاحب نظران و هنرمندان عرصه تئاتر ارائه می شود. امسال نیز داریو فو، هجو پرداز شهیر ایتالیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۷پیام این روز جهانی را خطاب به تئاتری های جهان ....
در سال 1962 میلادی برای نخستین بار انجمن جهانی تئاتر (آی.تی.آی) در هلسینکی فنلاند طرحی را برای بزرگداشت روز جهانی تئاتر ارائه داد. این طرح در نهمین کنگره انجمن جهانی تئاتر در شهر وین پایتخت اتریش با پیشنهاد "آروی کی وی ما"، رییس وقت ITT به صورت رسمی مورد پذیرش تمامی اعضای این انجمن جهانی قرار گرفت و به عنوان یک طرح سالیانه و جهانی به تصویب رسید.
از آن تاریخ تا به امروز، همه ساله در 27 مارس میلادی برابر با هفتم فروردین ماه هجری شمسی، مراکز ملی انجمن جهانی تئاتر (آی.تی.آی) که متشکل از بیش از یکصد عضو هستند، با برگزاری مراسم مختلفی، این روز را گرامی می دارند و متناسب با داشته های آیینی و نمایشی خود جشن هایی را برای معرفی و دعوت مخاطبان به دیدن نمایش های صحنه ای و میدانی برگزار می کنند.
انجمن جهانی تئاتر برای نخستین بار در سال 1948 میلادی از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد(یونسکو) و با حضور تنی چند از فعالان، صاحبنظران و کارشناسان هنر نمایش جهان تاسیس شد و به عنوان یک موسسه غیردولتی فعال درزمینه هنرهای نمایشی به صورت مشورتی و انجام فعالیت های مشترک از طرف سازمان های مرتبط با ˈیونسکوˈ با هدف بسط و توسعه تئاتر به عنوان زبانی جهانی برای انتقال مفاهیم مشترک انسانی در جهان فعالیت خود را آغاز کرد.
مهمترین اهداف آی.تی.آی که در حقیقت سنگ بنای شکل گیری این تشکل جهانی بود بر مواردی چون »اعتلای مبادلات بین المللی دانش و عمل در حیطه هنرهای نمایشی«، «برانگیختن نیروی خلاقیت و همکاری بین دست اندرکاران تئاتر»، «آگاه سازی افکارعمومی از لزوم به حساب آوردن آفرینندگی هنری در قلمرو توسعه»، «تعمیق درک مشترک برای تحکیم صلح و دوستی در میان ملت ها» و «پیوستن به دفاع از اهداف یونسکو به عنوان یک سازمان جهانی» استوار بود.
برای تحقق این اهداف کلان و رسیدن جامعه جهانی به این خواست های انسان دوستانه هر ساله انجمن های ملی آی تی آی در سراسر جهان ضمن اعلام برنامه های خود به آی. تی.آی جهانی، برنامه های خاصی را برای معرفی هنر نمایش به عموم مخاطبان به عنوانحامیان و سرمایه های اصلی تئاتر هر کشور برگزار می کنند.
در همین راستا، هر ساله یکی از شخصیت های بزرگ تئاتر و یا افرادی که به واسطه نام بزرگشان در تمامی شاخه های فرهنگی و هنری تاثیرگذار هستند، متنی را به عنوان پیام روز جهانی تئاتر بر اساس پنداشت های هنری و انتظاراتی که آنها از هنر نمایش درسال پیش رو دارند را به رشته تحریر در می آورند و در اختیار ˈآی.تی.آیˈ قرار می دهند.
این مرکز نیز پیام سال تئاتری را به تمام مراکز عضو می فرستد و این پیام پیش از انجام هر برنامه ای برای حاضران قرائت می شود و در بیش از یکصد رسانه دیداری، شنیداری و مکتوب بین المللی منتشر می شود تا عموم علاقه مندان و فعالان این هنر، تلاشخود را برای تحقق آن شعار در نمایش های تولیدی خود به کار برند.
نخستین پیام روز جهانی تئاتر توسط ˈژان کوکتوˈ (Jaean Cocteau) نمایشنامه نویس و کارگردان شهیر فرانسوی در سال 1962 میلادی بیان شد و هرساله یکی از شخصیت های بزرگ هنر نمایش و یا صاحب نامان بین المللی عرصه فرهنگ وهنر پیام روزجهانی را منتشر می کنند.
پیام امسال را «برت بایلی» نمایشنامهنویس، طراح و کارگردان اهل آفریقای جنوبی منتشر کرده است. در پیام برت بایلی آمده است:
هر جایی که جامعه انسانی وجود دارد روحیه شور و شوق مهارناپذیری از اجرا آشکار میشود. زیر درختان در دهکدههای کوچک و روی سنهایی با تکنولوژی بالا در پایتختهای جوان جهان، در سالنهای مدارس و در مزارع و معابد، در محلههای فقیرنشین (زاغهها) در میادین شهری، مراکز اجتماعی و زیرزمینهایدرون شهری، مردم یکدیگر را برای برقراری رابطه صمیمانه در جهان پر از ریا و تزویر فرا میخوانند، جهانی که ما برای بیان پیچیدگی انسانی، تنوع و ضعف خودمان در برنامه زندگی، نفس کشیدن و سر دادن صدا، ایجاد میکنیم.
ما جمع میشویم تا گریه کنیم و به خاطر بیاوریم، بخندیم و فکر کنیم، بیاموزیم و تائید کنیم و تصور کنیم. جمع میشویم تا از مهارتهای فنی شگفت زده شویم و خدایان را مجسم کنیم. تا نفس جمعیمان را در ظرفیتمان برای زیبایی و همدردی و شگرفی به کار گیریم. برای جشن گرفتن سرمایههای فرهنگی مختلف مان و برای از بین بردن مرزهایی که در میان ما ایجاد شدهاند.
هر جایی که جامعه انسانی وجود دارد، روحیه شور و شوق مهارناپذیر از اجرا آشکار میشود. تولد جامعه، همین اجتماع است که نقابها و پرسشهای سنتهای مختلفمان را پوشش میدهد. همین اجتماع است که زبانها، ریتمها و حرکاتمان را بر دوش میکشد و یک فضا را در میانمان پاک و شفاف میکند.
و ما هنرمندانی هستیم که با این روحیه باستانی کار میکنیم، احساس میکنیم که ناچار هستیم آن را از میان قلبهایمان، ایدههایمان و بدنهایمان برای آشکار کردن حقایقمان در همه اسرار درخشندهشان، عبور دهیم.
اما در این دوره که میلیونها نفر در مبارزه برای زنده ماندن هستند، زیر فشار رژیمها و سرمایهداری غارتگر قرار دارند، احساس تضاد، تنگدستی و تنگنا میکنند، در خلوتمان توسط سرویسهای سرّی مورد تاخت و تاز قرار میگیریم و سخنانمان توسط دولتهای مداخلهگر سانسور میشوند، در جنگلها همه چیز در حال نابود شدن هستند، گونهها در حال ریشه کن شدن هستند و اقیانوسها پر از سم میشوند: ما مجبور هستیم که چه احساسی از خود بروز دهیم؟
در این دنیای پر از قدرتهای نابرابر، که نظمهای برتری جویانه مختلف سعی در معتقد کردن ما برای قبول این نکته دارند که یک ملت، یک نژاد، یک جنسیت، یک اولویت جنسی، یک دین، یک ایدئولوژی، یک چارچوب فرهنگی نسبت به بقیه برتر میباشد، آیا واقعا اصرار بر اینکه هنرها بایستی از سوی برنامههای اجتماعی از محدودیت خارج شوند، قابل دفاع کردن است؟
آیا ما که هنرمندان صحنه و سن در تئاتر هستیم، به تقاضاهای عقلانی بازار محدود میشویم، یا با جدیت برای کسب قدرتی هستیم که بتوانیم، یک فضا را در قلب ها و ذهن ها پاک کنیم، مردم را اطراف خود جمع کنیم، به آنها الهام بخشیم، آنها را مجذوب و آگاه سازیم و دنیایی از امید و همکاری با آغوش باز را ایجاد کنیم؟
افشین خورشید باختری از داوران جشنواره تئاتر فجر معتقد است در متون ارسالی به بخش چشمانداز محور موضوع اکثر نمایشها مثلثهای عشقی و روابط ناکام بود در صورتی که تمام ظرفیت تئاتر ما این نیست...
افشین خورشید باختری داور بخش اولیه پذیرش متون چشمانداز سیو دومین جشنواره تئاتر فجر گفت: بخش چشمانداز جشنواره در حقیقت دورنمایی کوتاه مدت و یکسالهای را در تئاتر کشور در نظر دارد و در نگاهی که جشنواره یا دبیرخانه بر اساس سیاستگذاریهایی که نسبت به تولیدهای نمایشی برای خوراک یک ساله تئاتر کشور دارد؛ این بخش چشماندازی از آثاری است که به اجرا در میآیند و در آینده به صحنه میروند. هر چند در جشنواره امسال تعهدی برای اجرای عموم این آثار لحاظ نشده است ولی فلسفه آن این است که آثار باید دست اول و تولیدی و ایرانی باشند.
او درباره نحوه داوری آثار گفت: قطعا در داوریها همفکری و اظهار نظر گروهی باعث انتخاب آثار شد در کنار اینکه شرکتکنندگان باید شرایط فراخوان را رعایت میکردند. از جمله این که نمایشنامهها تکراری نباشد و در هیچ جا اجرا نشده باشند. استانداردهای لازم را داشته باشند، کمتر از 40دقیقه نباشند و چیزهای کلی و بدیهی. مثل تمام گروههای داوری ملاکهایما فنی و تکنیکال بود که هر کدام از آثاری که واجد شرایط هستند، بتوانند درونمایه خودشان را متناسب با صحنه نشان دهند و قابل انتقال برای مخاطب باشند و در شخصیتپردازی مکانیزیم خوبی داشته باشند.
داور متون بخش چشمانداز جشنواره سی و دوم ادامه داد: از بین 470 اثر رسیده به دبیرخانه 37 نمایشنامه انتخاب شد که در نهایت 12 اثر به مرحلهنهایی راه پیدا میکنند. خواه ناخواه یک تعداد جا میمانند و چه بسا در میان آنها که انتخاب نشدهاند بسیاری از نمایشها میتوانستند باشند ولی ظرفیت کافی نبود و نمیخواستیم تعهد بیهوده ایجاد شود.
خورشید باختری درباره مضمون آثار گفت: متاسفانه در اکثر متون بخش چشمانداز گرایشهای تکراری وجود داشت یا اقتباس از آثار شکسپیر و دیگران یا مثلثهای عشقی. اکثر نمایشها مکان رخدادشان در آپارتمان و روی مبلمان بود و در داخل ساختمان صورت میگیرند. محور موضوع اکثر نمایشها مثلثهای عشقی و روابط ناکام است در صورتی که تمام ظرفیت تئاتر ما این نیست و ما مشکلات مهم اجتماعی از قبیل بیکاری و یا مسائل فرهنگی داریم. علت انتخاب آنها هم احساس میکنم تاثیر تلویزیون یا فیلمهای سینمایی است. متاسفانه در بعضی از نمایشنامههای ارسالی اصول بدیهی رعایت نشده بود به طور مثال پر از غلط املایی بودند. امسال هم هیچ طرح نمایشی پذیرفته نشد؛ در هر صورت نه رئالیزم ما را نجات میدهد نه داستان نگفتن تنها کیفیت تعیینکننده است و پرداخت نهایی کارگردان میتواند از یک طرح ساده یک کار حرفهای بسازد.
لازم است یادآوری شود تا هنرمندان مسرانه به اهداف مثبت هنری خود برسند . آیا منظور رئیس جمهور منتخب از ایجاد امنیت فرهنگی ایجاد فضای منزه و بدون
کنش در جامعه است و یا منظور از این امنیت ایجاد فضایی امن برای خلق اثر
هنری برای هنرمندان هم هست؟
یکی از مسائل مهم فرهنگی که در مناظرههای انتخاباتی به آن اشاره شد
مسئله امنیت فرهنگی بود. در سالهایی که رفت عرصه تئاتر دچار سیاست زدگیها
و فقدان امنیت فرهنگی و روانی بود که البته همه تقصیرها هم به گردن
مسئولان نبود و گاهی اختلافات درون صنفی هم باعث اتفاقات ناخوشایندی در این
زمینه بوده است که همه و همه به واسطه نداشتن فضای ایمن مناسب در این
زمینه بوده و هست این مسئله به بخشهای مختلف تئاتر آسیبهایی وارد کرده
است از کارگردانی تا نویسندگی و ... از تمرینات چندین ماهه و مرارتهای
بازیگران تا رد شدن متون نمایشی بدلیل نبودن معیار و متر مشخص.
یکی از دغدغههای مشخص امروز جامعه تئاتری، نبودن امنیت فرهنگی به واسطه
اعمال ممیزیها و گاهی هم عدم اعتماد مسئولان به هنرمندان در شناختن خطوط
قرمز فرهنگی است این مسئله متاسفانه باعث شده که ضربهای سهمگین به بدنه
ضعیف تئاتر و به خصوص هنر نمایشنامه نویسی ایرانی وارد شود. از آنجایی که
نمایشنامه نویسی هنری وارداتی به ایران است همواره بر پایههای ضعیف و
سستی استوار شده است و متاسفانه سخت گیریها در این زمینه باعث شده که
کارگردانها به جای پرداختن به نمایشنامههای وطنی دست روی نمایشنامههای
خارجی برای اجرا بگذارند چرا که این نمایشنامههای چاپ شده مبری از هرگونه
ممیزی هستند و پرداختن به نمایشنامههایی که نوشته هنرمندان معاصر است
معمولا برای کارگردانها هزینههایی را در بر دارد از این رو مشکلات
اقتصادی که نمایشنامه نویس ایرانی به واسطه دیده نشدن کارش با آن روبرو است
و همچنین بار و فشار روانی این موضوع باعث میشود نمایشنامه نویس فضای
لازم برای خلق اثرش نداشته باشد، کارش دیده نشود و نقد و یا تشویق هم
نشود..
از این رو جامعه تئاتری ایران نیاز به فضای امن و اندک گشاده دستی مسئولان برای دادن آزادی بیشتر به هنرمندان است.
از آنجا که دولت نقش مهمی در ایجاد امنیت فرهنگی در جامعه دارد و
هنرمندان هم بخشی از جامعه هستند که میتوانند تاثیرات شگرفی در زمینه
فرهنگ در جامعه و بر مردم داشته باشند باید دید کاندیدایی که منتخب شده آیا
در عمل به قول و قرارهای فرهنگی خود متعهد است؟
دکتر حسن روحانی؛ رئیس جمهور منتخب ایران شد وی به همراه کاندیداهای
دیگر وعدههای بسیاری در حوزه فرهنگ به هنرمندان داده است از جمله مسائل
مطرح شده مقوله ایجاد امنیت فرهنگی بود که در زیر بخشی از سخنان وی در
مناظره انتخاباتی آورده شده است:
"امروز مشکلات بسیار زیادی در بخش فرهنگ وجود دارد در ابتدا ما باید
فضای فرهنگی را برای فعالیتهای فرهنگی امن کنیم. نا امن بودن و آنهایی که
میتوانند فعالیتهای فرهنگی کنند نباید نگران سانسورهایی باشند که ضرورت
ندارد. در این باره قوانین را میشود به صورت شفاف تنظیم کرد. چنین
سانسورهایی باعث میشود خلاقیت کشته شود و اگر چنین شود، هنرمند نمیتواند
ایده بدهد و آن ایده را به هنر تبدیل کند."
وی در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: در حقیقت بحث امنیت حوزه فرهنگی در
اولویت قرار دارد. همچنین صیانت از باورهای دینی نیز در حال حاضر مورد
هجمه وسیع قرار گرفته است. برخی مسئولین به جای اینکه باورهای مردم را
تقویت کنند آنها را تضعیف کردهاند. قشریگری، رواج پیدا کرده، خرافات به
جای دین در جامعه رواج پیدا کرده است.
روحانی تاکید کرد: ما باید عقلانیت را در فهم مسائل دینی ترویج کنیم. ما
باید رفتار دینی را ترویج کنیم. به سراغ باورها برویم و به بایدها تکیه
نکنیم و هر روز بخشنامه جدیدی را در حوزه فرهنگ صادر نکنیم. اگر باورها را
تقویت کنیم، مردم خودشان میدانند که چگونه باید فرهنگ خود را حفظ و تقویت
کنند.
رئیس جمهور منتخب کشور افزود: در حقیقت مسئله اصلی این است که ما باید
در زمینه باورهای دینی به مسئله صیانت بپردازیم تا بتوانیم دین را از
خرافات جدا کنیم تا راه برای فرهنگ دینی باز بشود."
با این تفاسیر باید دید جای دغدغههای هنرمندان تئاتری در سخنان دکتر
روحانی کجاست؟ آیا تئاتریها باید همچنان در مسئله پرداختن به تئاتر دینی
تن به آثار سفارشی بدهند؟ آیا منظور از ایجاد امنیت فرهنگی ایجاد فضای منزه
و بدون کنش در جامعه است و یا منظور از این امنیت ایجاد فضایی امن برای
خلق اثر هنری برای هنرمندان هم هست. باید نشست و نظارهگر اتفاقات آتی و
امیدوار به دولت تدبیر و امید بود.
در آستانه سال نو حضرت آیت الله اعرافی امام جمعه میبد پیامی را همراه با نکاتی اصولی و راهبردی صادر کردند. خوب است که هنرمندان در فعالیت هنری سال جدید رهنمودهای ایشان را به کار گیرند .
به گزارش نارین نیوز متن پیام نوروزی ایشان به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سال نو و فصل رویش گیاه و طبیعت و بیداری فطرت و فضیلت را گرامی میدارم و به مردم شریف و بویژه فرهیختگان، فرهنگیان، فرزانگان و جوانان ارجمند تبریک میگویم و بر همه پیامبران، امامان، صالحان، شهیدان و بویژه سرور زنان جهان و الگوی پاکیها و پایداریها حضرت زهرا (س)، درود میفرستم...
نوروز، همانطور که پیک بیداری طبیعت و نوزایی دشت و دمن و شکوفایی درخت و سبزه است، برای عارفان و هوشمندان الهامبخش نوزایی روان و نوسازی جان و بیداری وجدان و وصل جانان است، و همانگونه که ما به تفریح ، تفرج ، شادی و صفای طبیعی نیازمندیم، به صفای معنوی و شادی عرفانی و شکوفایی روحی نیاز مبرم داریم، نوروز صاحبان خرد و معرفت در درک حقیقت هستی و شیدایی در برابر مقام ربوبی و دلدادگی به لذتهای معنوی و بهرهگیری از تجربههای عرفانی،معنا مییابد و از اینرو است که “عارفان هر دمی دو عید کنند” و در نگاه آنان هر دم این جهان نو میشود و از جهان غیب فیض حیات میبارد، باید در این فصل نو و سال جدید از یک سو آداب پسندیده مهرورزی و نوعدوستی و مهربانی و دیدنیها و دوستیها و دستگیری از نیازمندان و تقویت روابط خویشاوندی و شهروندی و برادری دینی و ایمانی را، زنده نماییم و تعالی بخشیم و از سوی دیگر و با نگاهی فراتر و از افقی برتر در مبارزه با آسیبهای درونی و فریبهای شیطانی و حجابهای ظلمانی بکوشیم و زندگی نوین اخلاقی و معنوی و زیستی عرفانی و ایمانی آغاز نماییم و دل و جانمان را با تابش انوار بندگی خداوند، روشنی بخشیم و از شادی و لذتهای مادی و گذرا، به بلندای خوشیها و شادیهای آسمانی پرواز کنیم و در پرتو این عید باطنی و نوروز معنوی میتوان خانواده و جامعهای سالم و دور از آسیبها و کژیهای اجتماعی و اخلاقی بنیان نهاد و مسیر استقامت در راه خداوند و مبارزه با پلیدیها و پایداری در سختیها و تداوم گفتمان اصیل اسلام ناب و انقلاب اسلامی و راه امام و شهیدان سرافراز، را پیمود.
عید راستین هنگامی است که جان و جهان و جامعه و خانواده و دل و روان همه، جامه کهنه آلودگیها و زشتیها را در آورد و لباس نو و فاخر پارسایی و خردورزی و فضیلیتهای الهی و انسانی بپوشد و اینهمه نمیشود جز با مدد قدسی و راهنمایی و سرپرستی انسان کامل و ولیالله الاعظم “ارواحنا فداه”؛ سالی سرشار از شادی و پیروزی و کامیابی را برای همه عزیزان درخواست مینمایم و با استمداد از فضل الهی نکاتی اصولی و راهبردی را یادآوری مینمایم و مسئولان و ادارات و و نهادها و بخش خصوصی و عمومی و مردم عزیز را به توجه و عنایت بدانها فرا میخوانم:
۱- اصالت فرهنگ، دین و اخلاق و معنویت در همه برنامهها و فعالیتها و نگاه اسلامی و ارزشی و انقلابی به همه اقدامات و تحولات.
۲- اهتمام به رویکرد برنامهریزی راهبردی و کلان و نگاه عمیق کارشناسی در همه بخشها.
۳- عنایت به اسناد راهبردی و کلان کشوری در حوزههای علمی و فرهنگی و سایر بخشها و نیز اسناد راهبردی استانی و بویژه سند راهبردی منطقه.
۴- طراحی و تدوین اسناد راهبردی بخشی در همه نهادها و سازمانها و ادارات و بخشهای عمومی و خصوصی.
۵- بازسازی و ارتقابخشی و نظام اداری با بهرهگیری از فناوریهای نوین و ارزشهای سازمانی و منزه از آسیبها و مبتکر و خلاق و منظم.
۶- بازسازی نظام شورایی شهرستان و اصلاح شوراهای مزبور و تقویت کارشناسی آنها و پایهریزی اتاقهای فکر فعال.
۷- بهرهگیری از توان بخش خصوصی و نهادهای مردمی و فعالسازی آن با تاکید بر بسیج و موسسات خیریه.
۸- بهرهگیری از استعدادهای برتر و ظرفیت نخبگان در همه برنامهها و برنامهریزی برای آن.
۹- عنایت به طراحی شهر سالم و آباد و پیشرفته و همکاری همه در این زمینه بر اساس مبانی نظری و ارزشی اسلام.
۱۰- توجه ویژه به مناطق وابسته به شهر و روستاها و حواشی شهر بویژه مناطق جدید.
۱۱- تهیه سند مبارزه با فقر و فاصله طبقاتی و آسیبهای اجتماعی و اخلاقی و خانوادگی و اجرای آن و عنایت به طبقات محروم و مستمند و آسیبپذیر و حمایتهای لازم از آنان براساس عدالت محوری.
۱۲- شکلگیری منظومهای از نهادهای علمی و دانشگاهی و حوزهای و فرهنگی و آموزش و پرورش هماهنگ و پیشرفته و پویا و خلاق بر اساس پژوهشمحوری و تربیتمداری و ناظر به نیازهای اجتماعی با رویکرد کلان استانی، ملی و فراملی و سرآمد در شاخصهای توسعه، و پیگیری برنامه های سخت افزاری و نرم افزاری در زمینه توسعه و ارتقای واحدهای دانشگاهی و پژوهشی و حوزهای.
۱۳- توسعه و تکمیل و اصلاح زنجیره صنایع دستی و ماشینی و پیشرفته بر پایه اصل صنعت دانش بنیان، جامعه محور، پاک، برتر، کارگرمدار، منظومهای ، مستقل، صادرات محور، معنوی و فرهنگی.
۱۴- تعالی و توسعه رسانههای مکتوب و مجازی و هنری بر پایه اصول مردمی، اسلامی، انقلابی، ناظر به مشکلات، آسیبشناس، هوشمند، با بصیرت، معالجهگر و هدایتگر.
۱۵- بازسازی و تعالی و پویایی نهادهای دینی و فرهنگی خلاق و فعال و هماهنگ و هدایتگر بویژه در زمینه مساجد و آموزشها و فعالیت های قرآنی بخصوص در زمینه حفظ.
۱۶- ارتقای کارکرد اصناف و بخشهای خدماتی بر اساس موازین اسلامی و اخلاقی و مردم مدار و توانمند و ماهر و خدوم.
۱۷- بهرهگیری از همه ظرفیتهای قانونی و رسمی و مردمی در راستای توسعه کشاورزی و باغات و پارکها و فضاهای سبز.
۱۸- عنایت همگانی به همبستگی اجتماعی و هدایت و نظارت عمومی و ارشاد و راهنمایی همگانی و احیای فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر و احیای فرهنگ ایثار و جهاد و شهادت.
۱۹- ارتقای بصیرت و مشارکت سیاسی و شناخت و شناساندن گفتمان انقلاب اسلامی با رویکرد تمدن اسلامی و نقش برجسته انقلاب و ایران اسلامی و مشارکت هوشمندانه در انتخاباتهای ریاست جمهوری و شوراها.
۲۰- اهتمام جدی به مقوله محیط زیست و هوای سالم از سوی همه مردم و بویژه از سوی صنایع.
۲۱- توجه اساسی به مواریث فرهنگی و تاریخی و گردشگری اسلامی و سالم.
۲۲- تأکید بر عدالت در بهداشت و درمان و ارتقای کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی و تکمیل طرحهای نیمه تمام آن و تبدیل منطقه به قطب درمانی ملی و فراملی و حرکت به سمت دانشکده علوم پزشکی جامع.
۲۳- افزایش و ارتقای زیرساخت های خدمات شهری بویژه در زمینه فناوری های اطلاعاتی و مبلمان شهری.
۲۴- طراحی و پیگیری درآمدزایی و افزایش بودجه های بخش های خدماتی بویژه شهرداری و تکمیل طرح های نیمه تمام و پایه ریزی و آغاز چند طرح مهم از جمله ورودی ها و خروجی های شهر.
۲۵- در حوزه ورزش و جوانان گامهای بلندی برداشته شده است اما به هیچ نحو کافی نیست و انتظار می رود با همت والای مسئولان و بخش خصوصی شاهد تحول و در خشش بیشتر در این زمینه باشیم.
۲۶- تکمیل زنجیره دستاوردهای مهم سال ۱۳۹۱ در بخش تقسیمات، صنعت، دانشگاهی و… .
۲۷- اولویت بخشی به رویکرد فرهنگ مقاومت و اقتصاد مقاومت در همه برنامهها و زمینهها و نیز شعار سالی که رهبر ی معظم اعلام خواهند فرمود.
بی گمان میهن اسلامی میتواند به قلههای بلند پیشرفت و عدالت دست یابد و در این میان استان یزد با ظرفیتهای فراوان و شهرستان میبد با استعدادهای ممتاز شایسته دستیابی به سرآمدی و الگو شدن خواهد بود و پیمودن این راه با عنایات الهی و همتهای والا و توکل بر خداوند متعال میسر خواهد بود.
با آرزوی شادکامی و کامیابی و توفیقات الهی برای مردم عزیز بویژه جوانان برومند و مسئولان محترم و با آرزوی شفای جانبازان عزیز و بیماران ارجمند بویژه شفای کامل و عاجل دوست گرامی و نماینده الگو و خدوم حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقای یحیی زاده “سلمه الله”.
والسلام علیکم و رحمةالله علیرضا اعرافی – امام جمعه میبد
با توجه به بررسی و مطالعه سایت ما توسط یکی از اساتید و دکتر روان شناس که به درخواست سرپرست گروه انجام شده است . ایشان در پیام خود این مطلب را برای خواندن دوستانی که دوست دارند رضایت ارتباط را در اجتماع و حتی فضای مجازی داشته باشند، ارائه دادند . باشد که مورد توجه همه قرار گیرد و مولفه های یک ارتباط رضایت بخش را رعایت کنیم تا گروه های هنری دوست را در کنار هم داشته باشیم . شاید دیر نباشد ...
مولفه هاي يك رابطه رضايت بخش عبارتند از صداقت، صراحت، احترام و خودمختاري. براساس نوع تركيب اين مؤلفه ها با يكديگر چهار سبك يا الگوي ارتباطي شكل ميگيرد كه عبارتند از : الگوي قاطع/ الگوي پرخاشگر/ الگوي سلطه گر/ الگوي سلطه پذير. حال به شرح و توصيف اين الگوها مي پردازيم.
قاطعيت: برقراري ارتباط صادقانه، صريح (مستقيم و روشن)، توأم با احترام متقابل و اصيل، و خودمختاري متقابل (برد- برد). پرخاشگري: برقراري ارتباط صادقان ه، نيمه صريح (مستقيم و مبهم)، بدون احترام متقاب ل، و كنترل فرد مقابل (برد- باخت). سلطه گري: برقراري ارتباط غيرصادقان ه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم) توأم با احترام ظاهري، و كنترل فرد مقابل (برد- باخت). سلطه پذيري: برقراري ارتباط غير صادقانه، غير صريح (غيرمستقيم و مبهم) توأم با احترام (گاهي ظاهري و گاهي اصيل) به فرد مقابل، و خودمختاري فرد مقابل (باخت- برد).
همانگونه كه در تعريف اين سبك ها مشخص است، فردي كه از قاطعيت برخوردار است، تا آنجا كه ممكن است صادقانه ارتباط برقرار ميکند. به عبارت ديگر، بين آنچه كه در فكر و احساس فرد قاطع ميگذرد و آنچه عملاً در رفتار وي متجلي مي شود هماهنگي و توافق وجود دارد.
شايان ذكر است پيام يا رفتار غيرصادقانه به سبب تناقضي كه در رفتار ايجاد مي كند ممكن است برملا شود. خيلي اوقات ما به صورت شهودي احساس مي كنيم فرد مقابل در رفتار خود صداقت ندارد، اما دليلي هم نمي توانيم براي برداشت خود بياوريم. گاهي برداشتهاي شهودي ما اشتباه ميكند، اما در برخي مواقع نيز درست از آب درمي آيد زيرا تناقض در گفتار، لحن، و بدن فرد گاهي از وراي رفتارش قابل تشخيص است. به عبارتي ديگر رنگ رخساره معمولاً خبر مي دهد از سِرّ درون. كودكان عموماً در تشخيص رفتار صادقانه از غيرصادقانه از مهارت بيشتري به نسبت بزرگسالان برخوردارند، اما در مجموع همه انسانها كم و بيش و به طور نسبي مي توانند احساسات و افكار پنهاني را در ديگران تشخيص دهند.
حال تصور كنيد فردي در نظام ارتباطي خود ميان افكار و احساسات دروني و رفتار آشكارش (زبان بدن، لحن، و گفتار) هماهنگي وجود نداشته باشد. در اين صورت كساني كه با وي ارتباط دارند به طور نسبي قادرند ناهماهنگي آنچه را كه در دل وي مي گذرد و آنچه كه به ديگران در ظاهر نشان مي دهد تشخيص دهند. همين مسئله ممكن است به پيچيده شدن ارتباط، بالا رفتن احتمال برخورد مشابه در فرد مقابل، بي اعتمادي، و در نهايت قطع ارتباط بينجامد. در صورتي كه برخورد صادقانه براساس الگوي قاطعيت چنين مشكلاتي را به ميان نمي آورد. از سوي ديگر، فرد قاطع مي تواند آنچه را كه در دل حس مي كند به گونه روشن و مستقيم در ارتباطات منتقل كند. با اينكه پيامهاي وي مستقيم است، اما بدون احترام نيست. در واقع قاطعيت هنر برقراري ارتباط و ارسال پيام به ترتيبي است كه هم مستقيم و هم محترمانه باشد. خيلي از افراد به سبب دلمشغولي افراطي خود براي محترمانه برخورد كردن، به قدري پيامهاي خود را غيرمستقيم منتقل مي كنند كه سبب پيچيدگي و قلب پيام مي شود (پيام هاي كلي، ذهني، نامشخص). اما ارسال پيام در الگوي قاطعيت به ترتيبي است كه پيام در عين شفافيت و مستقيم بودن (جزئي، عيني، مشخص) در يك جو صميمي و محترمانه ارسال مي گردد. از سوي ديگر ، افراد قاطع درصدد كنترل كردن ديگران نيستند، و در ارتباط دامنه آزاديهاي فردي و انتخاب هاي فرد مقابل را تا آنجايي كه امكان دارد محدود نمي كنند. بديهي است چنانچه محدوديتي هم براي فرد مقابل اعمال شود، اين محدوديت تا حد امكان به صورت توافقي و با آگاهي متقابل اِعمال مي شود. پرخاشگري نيز براساس ارتباطات صادقانه، مستقيم و مبهم، همراه با كنترل، و بدون احترام متقابل تعريف مي گردد. رفتار فرد پرخاشگر از صداقت برخوردار است زيرا آنچه كه در دلش مي گذرد بي پروا در رفتارش نشان ميدهد. از سوي دگر، چنين فردي به صورت مستقيم برخورد مي كند. اما در اين برخورد مستقيم نه به خود احترام مي گذارد و نه به ديگري. همچنين گفته هاي فرد پرخاشگر معمولاً روشن و شفاف نيست. كافي است وقتي خيلي عصباني مي شويد به حرفهايي كه مي زنيد دقت كنيد. فرد عصباني معمولاً كلي گويي مي كند و پيامهايي كه به ديگران ارسال مي كند به دليل مبهم بودن ارزش خبري ندارد. از اين روي پيام هاي يك فرد پرخاشگر معمولاً نامشخص و همچنين ذهني است ، اما ممكن است ماهيتي جزئي، و نه كلي، داشته باشد. براي مثال، مادري كه از دست كودك خود عصباني است و به وي مي گويد «خيلي بچه بد و بي تربيتي هستي » در واقع هيچ گونه اطلاعات عيني و روشني به فرزند خود ارائه نمي كند تا كودك بتواند آن را راهنماي سلوك خود قرار دهد. از دگر سوي، هدف اصلي فردي با سبك ارتباطي پرخاشگري، زورگويي و كنترل است، و اين زورگويي و كنترل به نحو آشكار و مستقيمي ابراز مي شود.